بسم الله الرحمن الرحیم
مناظره مامون خلیفه عباسی با یکی از علمای اهل سنت
( کتاب ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج2، ص: 384)
قسمت پنجم
و مامون ادامه داد: اى اسحاق! مذهب من این است که با تو مدارا کنم، شاید خداوند تو را از عقیدهات برگرداند، اینک به من بگو تفسیر آیه شریفه «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ» چیست خداوند در این جا رسول اللَّه صلى اللَّه علیه و آله را اراده کرده و یا ابو بکر را ؟
گفتم: رسول خدا را
گفت: درست است، به من بگو در آیه شریفه حنین که مىفرماید:
«وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ» آیا مىدانى مقصود از مؤمنان در این آیه چه افرادى مىباشند؟
گفتم: خیر در این مورد چیزى نمىدانم،
مامون گفت: در روز حنین همه فرار کردند و با رسول خدا فقط هفت نفر از بنى هاشم باقى ماندند على در مقابل رسول خدا شمشیر مىزد، عباس هم لگام استر او را گرفته بود، دیگران هم پیرامون رسول خدا را گرفته بودند که کسى به او آسیب نرساند، تا آنگاه که خداوند او را پیروز گردانید، پس مقصود از مؤمنان در این آیه على و کسانى که با او بودند از بنى هاشم می باشد که گفته شده که سلمان و عمار هم در میان آن گروه بودهاند و از رسول خدا حمایت مىکردند.
اکنون اى اسحاق! بگو آیا کسى که با رسول خدا بود و سکینه بر رسول و او فرود آمد افضل است یا کسى که با رسول بود و سکینه به او نازل نشد و خداوند او را اصلا به حساب نیاورد؟
اسحاق گفت: البته آن کس که با رسول خدا حضور داشت و سکینه بر او فرود آمد،
مامون از وى پرسید: کدام یک از آن دو افضل هستند کسى که در بستر رسول خوابید و یا کسى که با وى در غار بسر برد؟ رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله على علیه السّلام را امر کردند تا در بستر او بخوابد و با جان خود پیامبر را حفظ کند، على هنگامى که این پیام را شنید گریه کرد،
رسول خدا گفت: یا على چرا گریه مىکنى
گفت: مىترسم به جانت صدمهاى وارد شود یا رسول اللَّه! آیا اگر من در جای شما قرار گیرم جان شما سالم خواهد ماند؟
رسول خدا فرمود: آرى.
در این هنگام على علیه السّلام خوشحال شدند و عرض کردند: یا رسول الله به سخنانت گوش فرا مىدهم و اوامرت را اطاعت مىکنم، و جان خود را فدایت مىنمایم،
بعد از آن آمد و در جاى حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله خوابید و پارچه آن حضرت را به روى خود افکند و در بستر رسول بخواب رفت.
شب هنگام مشرکان قریش آمدند و خانه رسول را به محاصره گرفتند و شکى نداشتند که رسول در میان اطاق به خواب رفته است و اکنون در دست آنها گرفتار خواهد شد آنها کنار خانه رسول خدا جمع شدند و مىخواستند از هر قبیلهاى یک نفر حاضر شود و همه در یک لحظه وارد اطاق شوند و آن حضرت را از بین ببرند.
قریشیان گمان کرده بودند که اگر از هر قبیلهاى یک نفر حاضر شود و بطور دسته جمعى رسول اکرم را بکشند بنى هاشم نمىتواند قاتل را بدست آورند و قصاص نمایند،
على علیه السّلام در اطاق رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله سخنان آنها را مىشنید، ولى هرگز بىتابى نکرد اما ابو بکر در غار همواره بىتابى مىنمود و اظهار جزع و فزع داشت، اما على براى خدا صبر کرده بود و چیزى نمىگفت.
در این هنگام خداوند فرشتگانى فرستادند تا او را از گزند کفار قریش محفوظ نگهدارند، تا آن گاه که صبح شود، پس از اینکه صبح شد و هوا روشن گردید آنها متوجه شدند على در جاى رسول خوابیده است، پرسیدند: محمد کجا رفته است؟
گفت: من نمىدانم او کجا رفت،
گفتند: تو از سر شب تا حالا ما را گول زدى، بعد از آن على به رسول ملحق شد
و این یکى از فضائل او بود، و على همواره افضل بود تا آنگاه که جهان را وداع گفت............... ادامه دارد.